زنان در قدرت؛ زنان در زنجیر — تضاد جهانی حقوق بشر با جمهوری اسلامی
در قرن بیستویکم، جهان در حال تجربهی طلاییترین دوران رهبری زنان است.
در حالی که زنان در قارهها و مذاهب مختلف بر مسند قدرت نشستهاند، جمهوری اسلامی همچنان زن را تهدید میبیند، نه توانایی.
در تانزانیا، سامیا سولوحو حسن نخستین رئیسجمهور زن کشورش است.
در ایتالیا، جورجیا ملونی با قدرت نخستوزیری در رأس یکی از اقتصادهای بزرگ جهان ایستاده.
در دانمارک، مته فردریکسن نماد سیاست انسانی و عدالت اجتماعی است.
در نیوزیلند، جاسیندا آردرن ثابت کرد سیاست میتواند چهرهی مهربان داشته باشد.
در استونیا، کایا کالاس نخستوزیری است که در برابر روسیه ایستاده و از آزادی دفاع میکند.
در فنلاند، سانا مارین، جوانترین نخستوزیر جهان شد.
در مولداوی، مایا ساندو با شجاعت از استقلال کشورش دفاع میکند.
در باربادوس، میا موتلی با جسارت استعمار را کنار زد و کشورش را جمهوری کرد.
در یونان، کاترینا ساکلاروپولو نخستین رئیسجمهور زن در تاریخ کشورش شد.
در سراسر جهان، زنان در رأس قوا ایستادهاند.
اما در ایران، زن هنوز باید برای ابتداییترین حق خود، یعنی «انسان بودن»، مبارزه کند.
زنان ایرانی؛ از اسطوره تا تاریخ
زن ایرانی رهبر بوده، پیش از آنکه جمهوری اسلامی او را «ضعیفه» بنامد.
در روزگاران باستان،
در دوره هخامنشی، پاریساتیس، همسر داریوش دوم، از پرنفوذترین زنان دربار بود که نقش مستقیم در تصمیمات سیاسی و نظامی داشت.
در دوره ساسانی، پوراندخت و آذرمیدخت، دو ملکهای بودند که بهعنوان پادشاه تاج بر سر گذاشتند؛ پادشاهانی زن، نه همسر شاه.
در زمان اشکانیان نیز، رودابه و فرنگیس در حماسههای ملی، نماد عقل و جسارتاند — نشانهای از ذهنیتی که زن را شریک قدرت میدانست، نه تابع آن.
در دوره صفوی، بیگمهای صفوی، از جمله زنان خاندان شاهعباس، در سیاست داخلی و حتی روابط خارجی تأثیرگذار بودند؛ برخی از آنان زمیندار و حامی هنر و معماری بودند.
در دوران زندیه، بیبی خانم زند، خواهر کریمخان زند، در اداره قلمرو و روابط با قبایل نقش داشت.
و سپس در قاجار، تاریخ دوباره صدای زنان شجاع را شنید:
بیبی مریم بختیاری، بانوی مبارز مشروطه، که اسلحه به دست گرفت و علیه استبداد جنگید.
تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، از نخستین زنان روشنفکر ایران، در نوشتههایش از آزادی زنان و آموزش سخن گفت.
خورشید دیبا و زنان تحصیلکرده دیگر، از نخستین پایهگذاران مدارس دخترانه در ایران شدند.
در دوران پهلوی، زنان ایرانی وارد دانشگاهها، مشاغل دولتی و پارلمان شدند.
فرخرو پارسا، نخستین وزیر زن در تاریخ ایران، نماد شجاعت و دانش بود — زنی که برای حق تحصیل دختران جنگید و در جمهوری اسلامی به جرم اندیشه، اعدام شد.
اشرف پهلوی، هرچند چهرهای سیاسی و پرچالش، در حضور ایران در نهادهای بینالمللی زنان نقش داشت.
قمرالملوک وزیری در هنر، سیمین دانشور در ادبیات، مهلقا ملاح در محیطزیست، و پروین اعتصامی در شعر، هرکدام سنگ بنایی از حضور زن ایرانی در جامعه نو ساختند.
زنان ایرانی در تاریخ، همیشه رهبران خاموش بودهاند؛
اما جمهوری اسلامی، آنان را به عمد از حافظه جمعی حذف کرد.
جمهوری اسلامی؛ حکومت بر پایهی نقض سیستماتیک حقوق بشر زنان
در اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده اول میگوید:
«تمام انسانها آزاد و برابر زاده میشوند.»
اما در جمهوری اسلامی، زن از لحظه تولد، «نابرابر» قانونگذاری میشود.
زنان از حق ریاستجمهوری محروماند، چون قانون اساسی واژه «رجال» را فقط برای مردان تفسیر میکند.
زنان قاضی عالیرتبه نمیشوند، چون فقه حاکم آن را «جایز» نمیداند.
زنان بدون اجازه شوهر نمیتوانند از کشور خارج شوند.
بدنشان، صدایشان، و حتی لبخندشان، تحت کنترل است.
و در نهایت، اگر اعتراض کنند، نامشان میشود «اغتشاشگر»، نه «فعال مدنی».
در حالی که جهان در مسیر برابری جنسیتی و حقوق بشر حرکت میکند، جمهوری اسلامی عمداً با مادههای بنیادین اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد است:
ماده ۲: حق برابری در مقابل تبعیض
ماده ۳: حق آزادی و امنیت فردی
ماده ۷: برابری در برابر قانون
ماده ۱۹: حق آزادی بیان و اندیشه
سیاست جمهوری اسلامی در برابر زنان، نقشهای آگاهانه برای حذف اجتماعی است؛
زن را یا به حجاب میپیچد یا به حبس میفرستد.
از بیبی مریم تا مهسا امینی؛ زنجیرهای از مقاومت
از بیبی مریم بختیاری که علیه استبداد قاجار جنگید،
تا مهسا امینی که قربانی استبداد حجاب شد —
زنان ایرانی همیشه در یک میدان جنگیدهاند:
میدان آزادی در برابر سلطه.
زنان امروز ایران، وارث همان خون و ارادهاند؛
دختران خیابان انقلاب، معلمان معترض، مادران دادخواه، و روزنامهنگاران تبعیدی،
همگی ادامهدهندگان راه زنانیاند که قرنها پیش گفتند: «من هم انسانم.»
اما جمهوری اسلامی از این حقیقت میترسد.
زیرا میداند اگر زن آزاد شود، دیگر هیچ دیکتاتوری پابرجا نمیماند.
تاریخ از زنان آغاز شد و با زنان ادامه مییابد
در جهان امروز، زن آفریقایی رئیسجمهور است،
زن اروپایی نخستوزیر است،
زن آسیایی در دادگاه بینالمللی قضاوت میکند.
اما در ایران، زن هنوز باید برای حق ورود به ورزشگاه بجنگد.
اما تاریخ قضاوت خواهد کرد.
همانگونه که پوراندخت در ساسانیان تاج بر سر گذاشت،
بیبی مریم بختیاری اسلحه برداشت،
و مهسا امینی با خونش فریاد زد،
زن ایرانی بار دیگر برخواهد خاست —
نه بهعنوان مادر یا خواهر، بلکه بهعنوان رهبر، قانونگذار و انسان آزاد.
جهان زنانش را به رسمیت شناخته است،
و جمهوری اسلامی با حذف آنان، فقط انزوای خود را امضا کرده.
روز آزادی زن ایرانی، روز بازگشت کرامت انسانی است؛
و آن روز، دیر نیست.