۱۴۰۴ آبان ۸, پنجشنبه

اعدام در سکوت؛ ایران زیر سایه‌ی طناب دار

 



اعدام در سکوت؛ ایران زیر سایه‌ی طناب دار


در تازه‌ترین گزارش سازمان ملل متحد، مای ساتو (Mai Sato) — استاد حقوق کیفری از دانشگاه ملی استرالیا و گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران — تصویری تکان‌دهنده از وضعیت اعدام‌ها در ایران ارائه داده است.

او که در سال ۲۰۲۴ جانشین جاوید رحمان شد، مأموریت دارد تا واقعیت‌های پنهان در پشت دیوارهای زندان‌های ایران را آشکار کند؛ واقعیت‌هایی که اکنون به شکلی هولناک خود را نشان می‌دهند.

طبق گزارش سازمان‌های بین‌المللی از جمله Iran Human Rights و ECPM، تنها در سال ۲۰۲۴ میلادی دست‌کم ۹۷۵ نفر در ایران اعدام شده‌اند. اما نکته‌ی تکان‌دهنده اینجاست: کمتر از ۱۰ درصد از این اعدام‌ها از سوی مقامات رسمی اعلام شده است.

به این معنا که صدها انسان در سکوت مطلق از میان رفته‌اند — بدون نام، بدون اطلاع خانواده‌ها، و بدون ردّی در رسانه‌ها.


مای ساتو در بیانیه‌ای هشدار داده است:

> «پنهان‌کاری در اعلام اعدام‌ها، خود شکلی از نقض حقوق بشر و بی‌احترامی آشکار به کرامت انسانی است.»


کارشناسان حقوق بشر معتقدند جمهوری اسلامی از اعدام به‌عنوان ابزار سرکوب سیاسی و اجتماعی بهره می‌برد؛ ابزاری برای ترساندن، نه عدالت.

در بسیاری از موارد، احکام مرگ در دادگاه‌هایی چند دقیقه‌ای صادر می‌شوند و هیچ نظارت مستقلی بر روند دادرسی وجود ندارد.

ساتو در گزارش خود از وضعیت زنان، اقلیت‌ها و معترضان نیز سخن گفته است — گروه‌هایی که بیشترین قربانیان این چرخه‌ی مرگ‌اند.

او خواستار توقف فوری اعدام‌ها و ایجاد شفافیت کامل در روند قضایی شده است.

اما تا زمانی که حقیقت پشت دیوارهای سرد زندان‌ها پنهان می‌ماند،

طناب دار، صدای بلندتری از عدالت خواهد داشت.

۱۴۰۴ آبان ۷, چهارشنبه

انار؛ دانه‌های سرخ فرهنگ ایرانی

 



انار؛ دانه‌های سرخ فرهنگ ایرانی

هشدار سازمان حقوق بشر ایران: هشت زندانی سیاسی دیگر در خطر اعدام قرار دارند

 



هشدار سازمان حقوق بشر ایران: هشت زندانی سیاسی دیگر در خطر اعدام قرار دارند


زنان کوله‌بر ایران؛ دوشِ فقر بر شانه‌های فراموش‌شده

 



زنان کوله‌بر ایران؛ دوشِ فقر بر شانه‌های فراموش‌شده

حق طبیعی زنان: وقتی تصمیم درباره بدن خودمان به ما برمی‌گردد

 





حق طبیعی زنان: وقتی تصمیم درباره بدن خودمان به ما برمی‌گردد


سرکوب اقلیت‌های مذهبی در ایران؛ آزادی موقت سونیا تودیعی، شهروند بهائی بابل

 



سرکوب اقلیت‌های مذهبی در ایران؛

 آزادی موقت سونیا تودیعی، شهروند بهائی بابل


 

به بهانه خروج پژمان جمشیدی؛ پرونده‌ای پرابهام در سایه رسانه و قانون




 به بهانه خروج پژمان جمشیدی؛ پرونده‌ای پرابهام در سایه رسانه و قانون


میراثی درخشان

 



 میراثی درخشان


محمدامین خوارزمی، محیط‌بان کرمانی، پس از سه سال حبس آزاد شد

 





محمدامین خوارزمی، محیط‌بان کرمانی، پس از سه سال حبس آزاد شد


محمدامین خوارزمی، محیط‌بان اهل کرمان که در سال ۱۴۰۱ در جریان درگیری با یک شکارچی متخلف موجب مرگ او شده بود، پس از سه سال تحمل حبس از زندان آزاد شد.

وی پیش‌تر در دی‌ماه ۱۴۰۳ به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود، اما حکم صادره از سوی دیوان عالی کشور نقض و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه یک دادگاه کیفری استان کرمان ارجاع شد. در نهایت با رضایت اولیای دم، آقای خوارزمی توانست از زندان آزاد شود.

این پرونده بار دیگر توجه‌ها را به خطرات محیط‌بانان و برخوردهای قانونی با شکارچیان متخلف جلب کرده است.


محکومیت شاعر آزادی‌خواه؛ فرامرز سه‌دهی به یک سال حبس محکوم شد




 محکومیت شاعر آزادی‌خواه؛ فرامرز سه‌دهی به یک سال حبس محکوم شد


نقض آشکار آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران

در ادامه موج فشارها بر اهل قلم و اندیشه، فرامرز سه‌دهی، شاعر خوزستانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران، به اتهام «توهین به مقدسات» از سوی شعبه ۱۰۴ دادگاه کیفری دو شهرستان بهبهان به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این حکم در شرایطی صادر شده که سه‌دهی پیش‌تر نیز در پرونده‌ای دیگر از سوی دادگاه انقلاب ماهشهر به بیش از ۲۲ ماه زندان محکوم شده بود.

وکیل او، فرشته تابانیان، در توضیحی نوشت:

> «موکلم صرفاً به دلیل بیان عقیده و فعالیت‌های ادبی‌اش تحت پیگرد قرار گرفته است. اتهام توهین به مقدسات، ابزاری برای خاموش کردن صدای منتقدان و نویسندگان مستقل است.»

فرامرز سه‌دهی، شاعر و نویسنده‌ای از جنوب کشور، از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران است؛ نهادی که سال‌هاست به‌دلیل دفاع از آزادی اندیشه، با برخوردهای امنیتی و قضایی روبه‌روست. او در بهمن ۱۴۰۳ احضار و بازداشت شد و پس از تفهیم اتهام با تودیع وثیقه موقتاً آزاد گردید.

محکومیت این شاعر در حالی صادر شده که جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان عضو میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، متعهد به حفظ آزادی بیان و عقیده است. اما نهادهای قضایی و امنیتی کشور همچنان از اتهامات مبهمی چون «توهین به مقدسات» یا «تبلیغ علیه نظام» برای سرکوب نویسندگان، روزنامه‌نگاران و هنرمندان استفاده می‌کنند.

این حکم بار دیگر نشان می‌دهد که در جمهوری اسلامی، مرز میان شعر، نقد و جرم عمداً مخدوش شده است.

در کشوری که قلم جرم است و شعر تهدید تلقی می‌شود، آزادی بیان نه حقی انسانی، بلکه هزینه‌ای سنگین برای اندیشیدن است.

فرامرز سه‌دهی تنها نیست؛ ده‌ها نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی طی سال‌های اخیر به‌دلیل نوشتن، گفتن یا حتی سکوتشان به زندان افتاده‌اند. این چرخه‌ی سرکوب، چهره‌ای از بحران عمیق حقوق بشر در ایران را آشکار می‌کند؛ بحرانی که هر بار با حکم تازه‌ای علیه وجدان‌های بیدار، تکرار می‌شود.


۱۴۰۴ آبان ۶, سه‌شنبه

زنان در قدرت؛ زنان در زنجیر — تضاد جهانی حقوق بشر با جمهوری اسلامی

 


زنان در قدرت؛ زنان در زنجیر — تضاد جهانی حقوق بشر با جمهوری اسلامی

در قرن بیست‌و‌یکم، جهان در حال تجربه‌ی طلایی‌ترین دوران رهبری زنان است.
در حالی که زنان در قاره‌ها و مذاهب مختلف بر مسند قدرت نشسته‌اند، جمهوری اسلامی همچنان زن را تهدید می‌بیند، نه توانایی.

در تانزانیا، سامیا سولوحو حسن نخستین رئیس‌جمهور زن کشورش است.
در ایتالیا، جورجیا ملونی با قدرت نخست‌وزیری در رأس یکی از اقتصادهای بزرگ جهان ایستاده.
در دانمارک، مته فردریکسن نماد سیاست انسانی و عدالت اجتماعی است.
در نیوزیلند، جاسیندا آردرن ثابت کرد سیاست می‌تواند چهره‌ی مهربان داشته باشد.
در استونیا، کایا کالاس نخست‌وزیری است که در برابر روسیه ایستاده و از آزادی دفاع می‌کند.
در فنلاند، سانا مارین، جوان‌ترین نخست‌وزیر جهان شد.
در مولداوی، مایا ساندو با شجاعت از استقلال کشورش دفاع می‌کند.
در باربادوس، میا موتلی با جسارت استعمار را کنار زد و کشورش را جمهوری کرد.
در یونان، کاترینا ساکلاروپولو نخستین رئیس‌جمهور زن در تاریخ کشورش شد.

در سراسر جهان، زنان در رأس قوا ایستاده‌اند.
اما در ایران، زن هنوز باید برای ابتدایی‌ترین حق خود، یعنی «انسان بودن»، مبارزه کند.

زنان ایرانی؛ از اسطوره تا تاریخ

زن ایرانی رهبر بوده، پیش از آن‌که جمهوری اسلامی او را «ضعیفه» بنامد.

در روزگاران باستان،
در دوره هخامنشی، پاری‌ساتیس، همسر داریوش دوم، از پرنفوذترین زنان دربار بود که نقش مستقیم در تصمیمات سیاسی و نظامی داشت.
در دوره ساسانی، پوراندخت و آذرمی‌دخت، دو ملکه‌ای بودند که به‌عنوان پادشاه تاج بر سر گذاشتند؛ پادشاهانی زن، نه همسر شاه.
در زمان اشکانیان نیز، رودابه و فرنگیس در حماسه‌های ملی، نماد عقل و جسارت‌اند — نشانه‌ای از ذهنیتی که زن را شریک قدرت می‌دانست، نه تابع آن.

در دوره صفوی، بیگم‌های صفوی، از جمله زنان خاندان شاه‌عباس، در سیاست داخلی و حتی روابط خارجی تأثیرگذار بودند؛ برخی از آنان زمین‌دار و حامی هنر و معماری بودند.
در دوران زندیه، بی‌بی خانم زند، خواهر کریم‌خان زند، در اداره قلمرو و روابط با قبایل نقش داشت.

و سپس در قاجار، تاریخ دوباره صدای زنان شجاع را شنید:
بی‌بی مریم بختیاری، بانوی مبارز مشروطه، که اسلحه به دست گرفت و علیه استبداد جنگید.
تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین‌شاه، از نخستین زنان روشنفکر ایران، در نوشته‌هایش از آزادی زنان و آموزش سخن گفت.
خورشید دیبا و زنان تحصیل‌کرده دیگر، از نخستین پایه‌گذاران مدارس دخترانه در ایران شدند.

در دوران پهلوی، زنان ایرانی وارد دانشگاه‌ها، مشاغل دولتی و پارلمان شدند.
فرخ‌رو پارسا، نخستین وزیر زن در تاریخ ایران، نماد شجاعت و دانش بود — زنی که برای حق تحصیل دختران جنگید و در جمهوری اسلامی به جرم اندیشه، اعدام شد.
اشرف پهلوی، هرچند چهره‌ای سیاسی و پرچالش، در حضور ایران در نهادهای بین‌المللی زنان نقش داشت.
قمرالملوک وزیری در هنر، سیمین دانشور در ادبیات، مه‌لقا ملاح در محیط‌زیست، و پروین اعتصامی در شعر، هرکدام سنگ بنایی از حضور زن ایرانی در جامعه نو ساختند.

زنان ایرانی در تاریخ، همیشه رهبران خاموش بوده‌اند؛
اما جمهوری اسلامی، آنان را به عمد از حافظه جمعی حذف کرد.

جمهوری اسلامی؛ حکومت بر پایه‌ی نقض سیستماتیک حقوق بشر زنان

در اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده اول می‌گوید:
«تمام انسان‌ها آزاد و برابر زاده می‌شوند.»
اما در جمهوری اسلامی، زن از لحظه تولد، «نابرابر» قانون‌گذاری می‌شود.

زنان از حق ریاست‌جمهوری محروم‌اند، چون قانون اساسی واژه «رجال» را فقط برای مردان تفسیر می‌کند.
زنان قاضی عالی‌رتبه نمی‌شوند، چون فقه حاکم آن را «جایز» نمی‌داند.
زنان بدون اجازه شوهر نمی‌توانند از کشور خارج شوند.
بدن‌شان، صدایشان، و حتی لبخندشان، تحت کنترل است.

و در نهایت، اگر اعتراض کنند، نام‌شان می‌شود «اغتشاش‌گر»، نه «فعال مدنی».

در حالی که جهان در مسیر برابری جنسیتی و حقوق بشر حرکت می‌کند، جمهوری اسلامی عمداً با ماده‌های بنیادین اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد است:

ماده ۲: حق برابری در مقابل تبعیض

ماده ۳: حق آزادی و امنیت فردی

ماده ۷: برابری در برابر قانون

ماده ۱۹: حق آزادی بیان و اندیشه
سیاست جمهوری اسلامی در برابر زنان، نقشه‌ای آگاهانه برای حذف اجتماعی است؛
زن را یا به حجاب می‌پیچد یا به حبس می‌فرستد.

از بی‌بی مریم تا مهسا امینی؛ زنجیره‌ای از مقاومت

از بی‌بی مریم بختیاری که علیه استبداد قاجار جنگید،
تا مهسا امینی که قربانی استبداد حجاب شد —
زنان ایرانی همیشه در یک میدان جنگیده‌اند:
میدان آزادی در برابر سلطه.

زنان امروز ایران، وارث همان خون و اراده‌اند؛
دختران خیابان انقلاب، معلمان معترض، مادران دادخواه، و روزنامه‌نگاران تبعیدی،
همگی ادامه‌دهندگان راه زنانی‌اند که قرن‌ها پیش گفتند: «من هم انسانم.»

اما جمهوری اسلامی از این حقیقت می‌ترسد.
زیرا می‌داند اگر زن آزاد شود، دیگر هیچ دیکتاتوری پابرجا نمی‌ماند.

تاریخ از زنان آغاز شد و با زنان ادامه می‌یابد

در جهان امروز، زن آفریقایی رئیس‌جمهور است،
زن اروپایی نخست‌وزیر است،
زن آسیایی در دادگاه بین‌المللی قضاوت می‌کند.
اما در ایران، زن هنوز باید برای حق ورود به ورزشگاه بجنگد.

اما تاریخ قضاوت خواهد کرد.
همان‌گونه که پوراندخت در ساسانیان تاج بر سر گذاشت،
بی‌بی مریم بختیاری اسلحه برداشت،
و مهسا امینی با خونش فریاد زد،
زن ایرانی بار دیگر برخواهد خاست —
نه به‌عنوان مادر یا خواهر، بلکه به‌عنوان رهبر، قانون‌گذار و انسان آزاد.

جهان زنانش را به رسمیت شناخته است،
و جمهوری اسلامی با حذف آنان، فقط انزوای خود را امضا کرده.

روز آزادی زن ایرانی، روز بازگشت کرامت انسانی است؛
و آن روز، دیر نیست.

۱۴۰۴ آبان ۴, یکشنبه

فریاد خاموش زنان ایران: ۶۳ زن قربانی خشونت نزدیکان شدند

 





فریاد خاموش زنان ایران: ۶۳ زن قربانی خشونت نزدیکان شدند


بحران خاموش: ۶۳ زن، قربانی نزدیکان خود


“زنی دیگر قربانی شد؛ این‌بار در خانه.” این تیتر تلخ، تصویر دردناک وضعیت زنان ایران را نشان می‌دهد. خبرگزاری هرانا گزارش داده است که از ابتدای امسال تا امروز، دست‌کم ۶۳ زن در ایران به دست نزدیکان خود کشته شده‌اند. این عدد صرفاً آمار نیست؛ هر شماره، انسانی دارد، رویا و خانواده‌ای که به خاک و خون کشیده شده است.


چرا قتل در خانواده؟


قتل زن به دست عضو خانواده یا همسر، تازه نیست، اما روند صعودی آن نگران‌کننده است. علت این بحران، مجموعه‌ای از ضعف قوانین، فرهنگ مردسالار و عدم حمایت‌های واقعی از زنان است. زنان هنوز در خانه‌های خود احساس امنیت نمی‌کنند؛ خانه‌ای که باید پناه باشد، گاهی به قتلگاه تبدیل می‌شود.

قوانین ناقص و فرهنگ مردسالار، قاتلان را بدون ترس و تنبیه رها می‌کند. رسانه‌ها اغلب این قتل‌ها را «اختلاف خانوادگی» یا «حادثه» می‌نامند و چرخهٔ خشونت ادامه پیدا می‌کند.


واقعیت‌هایی که قابل چشم‌پوشی نیستند


در کمتر از چهل روز، دست‌کم ۱۰ زن قربانی خشونت خانگی یا مردان نزدیک به خانواده شده‌اند.

زن مشهدی با ضربهٔ کلنگ شوهرش جان خود را از دست داده است.

خبرهایی از قتل زنان در تهران، کردستان و بلوچستان منتشر شده‌اند.

این‌ها فقط نمونه‌اند، اما روندی نگران‌کننده را نشان می‌دهند: خانه امن نیست، خانواده گاهی قاتل است و قانون محافظ زنان نیست.

چه چیزی باعث این بحران می‌شود؟

1. هنجارهای مردسالارانه و تصور مالکیت بر زن: زن هنوز به عنوان «ملک مرد» دیده می‌شود و آزادی و استقلال او محدود است.

2. ضعف سازوکارهای قانونی و حمایتی: دسترسی به مشاوره، حمایت حقوقی و مالی برای زنان قربانی محدود است.

3. نادیده گرفتن خشونت خانگی: پرونده‌ها اغلب با برچسب «اختلاف خانوادگی» بسته می‌شوند، بدون تحقیق در ریشه‌های خشونت.

4. انزوای اجتماعی زنان قربانی: زنانی که از شبکه حمایتی محروم‌اند، در سکوت قربانی می‌شوند.

پیامدها و هشدارها

جامعه‌ای که زن در خانه‌اش هم احساس ناامنی دارد، نمی‌تواند ادعای عدالت یا پیشرفت داشته باشد.


این قتل‌ها تراژدی انسانی‌اند، نه صرفاً آمار؛ زنانی که امید، عشق و زندگی داشتند، توسط کسانی که باید پناهشان می‌بودند نابود شدند.

اگر این روند ادامه یابد، خانه به خطرناک‌ترین مکان برای زنان تبدیل خواهد شد.


واکنش‌ها و ضرورت‌ها


رسانه‌ها باید از گزارش منفرد فراتر روند و الگوی تکرار خشونت خانوادگی را برجسته کنند.

قانون‌گذاران باید قتل زن در چارچوب خانواده را صرفاً «اختلاف خانوادگی» نپندارند، بلکه آن را به عنوان جرمی علیه جامعه بشناسند.

سیستم‌های حمایتی باید واقعی، ایمن و در دسترس باشند. تغییر فرهنگی و آموزش عمومی ضروری است: تا زن بودن جرم تلقی نشود و مردسالاری دیگر تقدس نداشته باشد.


 فریاد خاموش زنان ایران


اعداد خشک نیستند؛ هر «۶۳» در این آمار، چهره‌ای دارد، اسمی، رویایی، مادری یا دختری که قربانی خشونت شده است.

خانه‌ای که باید پناه باشد، به قتلگاه تبدیل شده و قانون، جامعه و رسانه‌ها هنوز در سکوت فرو رفته‌اند.

وقتی حکومت به جای حمایت واقعی، انرژی‌اش را صرف کنترل پوشش، صدا، حضور و بدن زنان می‌کند، نتیجه چیزی جز افزایش خشونت، ناامنی و مرگ نیست. این قتل‌ها محصول مستقیم فرهنگی است که زن را «متعلق به دیگری» می‌داند و قانون آن را تقویت می‌کند.

در ایران امروز، زن نه در خیابان، نه در خانه، نه در قانون و نه در دادگاه احساس امنیت دارد. این یک بحران اجتماعی نیست — یک فاجعه انسانی است.

تا زمانی که ساختار سیاسی و فرهنگی، زن را به‌عنوان «انسان برابر» به رسمیت نشناسد، مرگ زنان ادامه دارد؛ فقط اسم‌ها عوض می‌شوند، اما خبر همان است:

«زنی دیگر، به دست نزدیکانش کشته شد.»

این واقعیت باید تیتر هر روز ما باشد، تا روزی که چنین خبرهایی دیگر نوشته نشوند.


۱۴۰۴ آبان ۳, شنبه

آزادی نمایشی برای پنهان کردن بردگی واقعی




 آزادی نمایشی برای پنهان کردن بردگی واقعی


از اجرای خیابانی تا سرکوب زندگی در ایران


این روزها ویدیوهایی از اجرای موسیقی خیابانی در تهران منتشر می‌شود؛ دختران و پسرانی جوان، با ساز در دست، لبخند بر لب، و ظاهراً آزاد. اما این تصویر فریبنده‌تر از آن است که واقعیت تلخ پشتش را پنهان کند. جمهوری اسلامی می‌خواهد با چند اجرای خیابانی، با چند قاب از “آزادی کنترل‌شده”، جهانیان را قانع کند که دوران سرکوب به پایان رسیده است. اما حقیقت، درست در نقطه مقابل این نمایش است.


در کشوری که زنان هنوز اجازه خواندن در انظار عمومی ندارند، در حالی که قانون، بدن، صدا، و حتی نوع پوشششان را “جرم” می‌داند، این نمایش‌های کوچک آزادی چیزی نیست جز گردوغبار تبلیغاتی برای پوشاندن زنجیرهای واقعی.


جمهوری اسلامی می‌خواهد با چند اجرای خیابانی، با چند نوازنده زن در سایه نگاه مأموران امنیتی، وانمود کند که جامعه ایران «در مسیر تغییر» است. اما پشت هر لبخند نوازنده، ده‌ها زن در زندان‌های اوین، قرچک و قزل‌حصار در بندند — زنانی که تنها به خاطر مطالبه ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود، از حق زندگی، تحصیل، انتخاب پوشش و آزادی بیان، محروم شده‌اند.


آیا آزادی واقعی این است که زنی بتواند در خیابان بنوازد، اما نه بخواند؟

آیا باید شکرگزار حکومتی بود که حقوق ذاتی انسان را می‌گیرد و بعد بخشی از همان را به‌عنوان لطف بازمی‌گرداند؟


این همان سیاست پوسیده‌ای است که جمهوری اسلامی سال‌هاست بر پایه آن ایستاده: دادن آزادی‌های کوچک برای پنهان کردن زخم‌های بزرگ.

زخم‌هایی به نام سانسور، شکنجه، زندان، اعدام، تبعیض جنسیتی و حذف سیستماتیک زنان از عرصه‌های اجتماعی.


تا زمانی که زن ایرانی نتواند بدون ترس، بدون پوشش اجباری، بدون سانسور، صدایش را بلند کند و بگوید "آزادم"، هیچ اجرایی، هیچ لبخندی، و هیچ نمایش خیابانی نمی‌تواند واقعیت را تغییر دهد.


جمهوری اسلامی باید بداند:

آزادی، هدیه‌ای نیست که حکومت بدهد — حق ذاتی انسان است.

و هیچ ملتی با چند اجرای خیابانی فریب آزادی را نخواهد خورد.





 لغو حکم اعدام پنج متهم پرونده مهسا امینی؛ گامی دیرهنگام اما حیاتی در مسیر عدالت


در روزهای اخیر، خبر نقض حکم اعدام پنج نفر از متهمان پرونده اعتراضات مرتبط با جنبش «زن، زندگی، آزادی» موجی از واکنش‌ها در میان افکار عمومی و فعالان حقوق بشر ایجاد کرده است. دیوان عالی کشور پس از بررسی دوباره پرونده‌های رزگار بیگ‌زاده بابامیری، پژمان سلطانی، علی قاسمی، کاوه صالحی و نیفور سلیمی بابامیری، حکم یازده‌باره اعدام این افراد را لغو و برای رسیدگی مجدد به دادگاه انقلاب مهاباد ارجاع داده است.


این پنج شهروند اهل بوکان، که در اسفند ۱۴۰۱ بازداشت شده بودند، به اتهاماتی چون «محاربه»، «افساد فی‌الارض» و «تشکیل گروه مجرمانه باغی» محاکمه و محکوم به اعدام شده بودند. بر اساس گزارش نهادهای حقوق بشری، روند بازداشت و دادرسی این افراد با ایرادات جدی مواجه بوده و وکلای آنان از «نبود شرایط عادلانه» و «فشارهای سنگین در دوران بازجویی» خبر داده‌اند.


وکیل یکی از متهمان، عثمان مزین، اعلام کرده است که موکلانش در دوران بازداشت «در شرایط بسیار ناگوار و غیرانسانی» قرار داشته‌اند و دفاع مؤثر از آنان ممکن نبوده است.

■ عدالت زیر سایه ترس


پرونده این پنج نفر تنها یکی از ده‌ها پرونده‌ای است که پس از خیزش مردمی سال ۱۴۰۱ در ایران به احکام سنگین منتهی شد. در حالی که جامعه جهانی بارها از حکومت ایران خواسته است تا اجرای اعدام‌ها را متوقف کند، تداوم صدور این احکام، چهره‌ای نگران‌کننده از وضعیت حقوق بشر در کشور ترسیم کرده است.


نقض حکم اعدام این پنج نفر، هرچند امیدی کوتاه‌مدت در دل خانواده‌ها و مردم ایجاد کرده، اما واقعیت تلخ این است که آنان ماه‌ها در شرایطی سخت و ناعادلانه زندگی کرده‌اند. هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که در رسیدگی مجدد، دادگاه‌ها از همان مسیر تکراری و امنیتی پیروی نکنند.

■ گامی کوچک در مسیر عدالت


لغو حکم اعدام، اگرچه نمی‌تواند رنج بازداشت و شکنجه را جبران کند، اما می‌تواند نشانه‌ای باشد از افزایش فشار افکار عمومی و نقش مهم نهادهای مدنی و رسانه‌های مستقل در پیگیری حقوق بازداشت‌شدگان. هر تصمیمی که جان انسان‌ها را از مرگ نجات دهد، باید به عنوان پیروزی کوچک در مسیر عدالت انسانی دیده شود.


این رخداد یادآور یک حقیقت بنیادین است:

تا زمانی که دادگاه‌ها مستقل نباشند و اعترافات اجباری و دادرسی‌های غیرعلنی پایان نیابند، هیچ حکمی—even لغو اعدام—نمی‌تواند نشانه واقعی عدالت باشد.



لغو حکم اعدام این پنج متهم، فرصتی است برای بازنگری در سیستم قضایی و امنیتی کشور. جامعه ایران در مسیر دردناک اما اجتناب‌ناپذیرِ مطالبه عدالت قرار گرفته است. هر گامی که جان انسانی را حفظ کند، باید با جدیت و آگاهی دنبال شود.


عدالت، اگرچه دیر برسد، باز هم آخرین امید انسان‌ها برای زندگی در جهانی عاری از ترس و خشونت است.


۱۴۰۴ آبان ۱, پنجشنبه

صدای ممنوعه — درباره نام وبلاگ

صدایی که می‌خواهد حرفی بزند که گاه خاموش می‌ماند؛ اینجا فضای شنیدنِ آن صداست.

صدای ممنوعه نامی است برای جایی که صدای اعتراض، ناکامی و خواستِ تغییر شنیده می‌شود. اینجا از ساختارهایی می‌نویسیم که سخن گفتن درباره‌شان را سانسور یا سرکوب می‌کنند.

گزارشی از مطالبات بیمه‌ای و اخراج کارگران در ۲ واحد مختلف

  گزارشی از مطالبات بیمه‌ای و اخراج کارگران در ۲ واحد مختلف خبرگزاری هرانا – شماری از کارگران شرکتی شاغل در ابنیه فنی راه‌آهن زاهدان از تاخی...