آزادی نمایشی برای پنهان کردن بردگی واقعی
از اجرای خیابانی تا سرکوب زندگی در ایران
این روزها ویدیوهایی از اجرای موسیقی خیابانی در تهران منتشر میشود؛ دختران و پسرانی جوان، با ساز در دست، لبخند بر لب، و ظاهراً آزاد. اما این تصویر فریبندهتر از آن است که واقعیت تلخ پشتش را پنهان کند. جمهوری اسلامی میخواهد با چند اجرای خیابانی، با چند قاب از “آزادی کنترلشده”، جهانیان را قانع کند که دوران سرکوب به پایان رسیده است. اما حقیقت، درست در نقطه مقابل این نمایش است.
در کشوری که زنان هنوز اجازه خواندن در انظار عمومی ندارند، در حالی که قانون، بدن، صدا، و حتی نوع پوشششان را “جرم” میداند، این نمایشهای کوچک آزادی چیزی نیست جز گردوغبار تبلیغاتی برای پوشاندن زنجیرهای واقعی.
جمهوری اسلامی میخواهد با چند اجرای خیابانی، با چند نوازنده زن در سایه نگاه مأموران امنیتی، وانمود کند که جامعه ایران «در مسیر تغییر» است. اما پشت هر لبخند نوازنده، دهها زن در زندانهای اوین، قرچک و قزلحصار در بندند — زنانی که تنها به خاطر مطالبه ابتداییترین حقوق انسانی خود، از حق زندگی، تحصیل، انتخاب پوشش و آزادی بیان، محروم شدهاند.
آیا آزادی واقعی این است که زنی بتواند در خیابان بنوازد، اما نه بخواند؟
آیا باید شکرگزار حکومتی بود که حقوق ذاتی انسان را میگیرد و بعد بخشی از همان را بهعنوان لطف بازمیگرداند؟
این همان سیاست پوسیدهای است که جمهوری اسلامی سالهاست بر پایه آن ایستاده: دادن آزادیهای کوچک برای پنهان کردن زخمهای بزرگ.
زخمهایی به نام سانسور، شکنجه، زندان، اعدام، تبعیض جنسیتی و حذف سیستماتیک زنان از عرصههای اجتماعی.
تا زمانی که زن ایرانی نتواند بدون ترس، بدون پوشش اجباری، بدون سانسور، صدایش را بلند کند و بگوید "آزادم"، هیچ اجرایی، هیچ لبخندی، و هیچ نمایش خیابانی نمیتواند واقعیت را تغییر دهد.
جمهوری اسلامی باید بداند:
آزادی، هدیهای نیست که حکومت بدهد — حق ذاتی انسان است.
و هیچ ملتی با چند اجرای خیابانی فریب آزادی را نخواهد خورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر