سالگرد آبان؛ روایت یک زخم باز، خانوادههای تحت فشار و حافظهای که پاک نمیشود
آبان ۹۸ در حافظه جمعی مردم ایران نه بهعنوان یک واقعه گذرا، بلکه بهعنوان یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ معاصر ثبت شده است. ماهی که در آن مردم با دستان خالی به خیابان آمدند، نه برای شعارهای پیچیده سیاسی، بلکه برای اعتراض به شرایطی که سالهاست بر آنها تحمیل شده:
فقر ساختاری، تبعیض سیستماتیک، فساد گسترده و زندگیای که هر روز سختتر و تحقیرآمیزتر میشود. افزایش ناگهانی قیمت بنزین تنها جرقهای بود که خشم فروخفته مردم را شعلهور کرد؛ اما پاسخی که حکومت به این اعتراضات داد، پاسخی بود که در هیچ معیاری از حقوق بشر یا حتی انسانیت قابل توجیه نیست.سرکوبی که هیچگاه عدد واقعیاش گفته نشد
در روزهای آبان، شهرهای مختلف به صحنه شلیکهای بیهدف تبدیل شد. اینترنت را قطع کردند تا جهان نبیند، اما تاریکیِ تحمیلشده نتوانست حقیقت را پنهان کند. هنوز مشخص نیست چند نفر کشته شدند: صدها؟ هزاران؟ آمار رسمی هیچگاه اعلام نشد، و این خود یکی از نشانههای عمق فاجعه است. شهادتهای خانوادهها، گزارشهای مستقل و ویدئوهایی که پس از وصل شدن اینترنت منتشر شد، تصویری از خشونتی عریان ارائه داد: تیراندازی مستقیم به معترضان، شلیک به سر و سینه، بازداشتهای گسترده، و ناپدید شدنهای موقت.
در بسیاری از مناطق، حتی پیکر جانباختگان را هم تحویل خانوادهها ندادند مگر با شرط سکوت. بعضی خانوادهها مجبور شدند شبانه فرزند خود را دفن کنند، بدون مراسم، بدون سوگواری، بدون آنکه حتی اجازه داشته باشند بر نام او گل بگذارند.
آبان از همان ابتدا، فقط کشتار نبود؛ تلاش گسترده برای پنهانکردن حقیقت هم بود.
سالگردی که هر سال به صحنه سرکوب دوباره تبدیل میشود
اکنون سالها از آن روزها گذشته، اما زخم بسته نشده است. در سالگردهای آبان، به جای حق سوگواری، خانوادهها بار دیگر با سرکوب مواجه میشوند. گویی حتی اشک ریختن هم در این کشور جرم است.
در بسیاری از شهرها، نیروهای امنیتی روزهای منتهی به سالگرد به خانوادهها زنگ میزنند، احضار میکنند، تهدید میکنند که «حق ندارید مراسم بگیرید». بعضی از خانوادهها در روز سالگرد تحت نظر هستند، برخی دیگر عملاً در خانه حبس میشوند. مأموران سر مزار حاضر میشوند تا مانع روشن کردن یک شمع ساده شوند. رفتارهایی که نه فقط غیرانسانی، بلکه نشاندهنده عمق ترس و ضعف حکومتی است که از یادآوری نام قربانیان هم وحشت دارد.
مادرانی که تنها میخواهند بر سنگ قبر فرزندشان دست بکشند، با دوربین و تهدید مواجه میشوند. پدرانی که عکس فرزندشان را در دست دارند، احضار یا بازداشت میشوند. این رفتارها تنها یک پیام دارد: حکومت حتی از یاد و خاطره قربانیان هم میترسد.
خانوادهها؛ قهرمانان خاموش این روایت
با وجود این همه فشار، خانوادههای جانباختگان آبان از شجاعترین و مقاومترین بخشهای جامعه شدهاند. مادرانی که هر سال نام فرزندشان را بلندتر از گذشته میگویند. پدرانی که سکوت نکردهاند و هر بار حقیقت را تکرار میکنند. بسیاری از آنها به نماد مقاومت مدنی تبدیل شدهاند—صدای فرزندانی که دیگر نیستند، اما حضورشان در جامعه همچنان جاری است.
این خانوادهها بارها بازداشت شدند، مورد تهدید قرار گرفتند، حسابهایشان بسته شد، کسبوکارشان تحت فشار قرار گرفت، اما سکوت نکردند. آنها عملاً به حافظه زنده آبان تبدیل شدهاند. حکومتی که میخواهد تاریخ را پاک کند، با این خانوادهها مواجه است که اجازه نمیدهند خون فرزندانشان فراموش شود.
آبان؛ آغاز مسیری که به «زن، زندگی، آزادی» رسید
آبان تنها یک اعتراض اقتصادی نبود؛ نقطهای بود که نشان داد جامعه ایران به مرحله جدیدی از آگاهی و خستگی رسیده است. سرکوب آبان اگرچه سنگین بود، اما جامعه در برابر آن تسلیم نشد. چهار سال بعد، با قتل مهسا امینی، همان خشم، همان خواست برای زندگی آزاد و عاری از تحقیر، دوباره در خیابانهای ایران فوران کرد. جنبش «زن، زندگی، آزادی» ادامه طبیعی آبان بود—نسخه بالغتر، گستردهتر و سیاسیتر آن.
حکومت تصور کرد با کشتار، مردم خاموش میشوند؛ اما آبان تبدیل به جرقهای شد که حافظه جمعی را شکل داد و آگاهی اجتماعی را عمق بخشید. مردم به وضوح دیدند که ساختار قدرت چگونه عمل میکند و چگونه از خشونت سیستماتیک برای بقا استفاده میکند.
وضعیت امروز؛ بحرانها انباشتهتر از آن روز
امروز، در سالگرد آبان، کشور با بحرانهایی عمیقتر از گذشته روبهروست:
فقر گستردهتر شده؛
تورم بیسابقه سفرهها را خالی کرده؛
شکاف اجتماعی عمیقتر شده؛
مهاجرت افزایش یافته؛
امید به آینده فرسوده شده؛
و اعتماد عمومی تقریباً نابود شده است.
همه شرایطی که در آبان مردم را به خیابان کشاند، نه تنها حل نشده، بلکه تشدید شده است. جامعه امروز خستهتر، اما آگاهتر و آمادهتر است.
چرا آبان زنده میماند؟
آبان نه مراسم است، نه عدد. آبان یک حافظه است؛ حافظهای که در سینه نسلهای مختلف حک شده. آبان نماد مطالبه عدالت است. نماد مادرانی که نترسیدند. نماد جوانانی که با گلوله خاموش شدند اما نامشان از خیابانهای ایران پاک نشده.
این زخم باز میماند، چون حقیقت گفته نشده.
چون عدالت اجرا نشده.
چون خانوادهها هنوز تحت فشارند.
چون حتی شمع روشن کردن برای عزیزان تبدیل به جرم شده.
و از قضا همین تلاشها برای سرکوب یاد آبان، آن را زندهتر از قبل نگه داشته است.
آبان زنده است چون هنوز عدالت طلب میشود.
آبان زنده است چون خانوادههایش ایستادهاند.
و آبان زنده خواهد ماند تا روزی که پاسخ خونهای ریختهشده داده شود—روزی که نام آبان نه با وحشت، که با پیروزی عدالت گره بخورد.
مهرنوش رهام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر