نقض حقوق زنان در قوانین اسلام
قوانینی که به نام خدا نوشته شدهاند، در عمل به ابزار سلطه بر زنان بدل شدهاند. در طول قرنها، تفاسیر مردسالارانه از دین، چنان در تار و پود شریعت اسلامی تنیدهاند که صدای اعتراض زنان در میان فتوای فقها خفه شده است. از لحظهای که دختری به دنیا میآید، سرنوشت او از پیش نوشته شده: او «نصف» مرد است، در ارث، در شهادت، در آزادی، در تصمیم.
اسلام سنتی با واژههایی مقدس، تبعیض را قانونی کرده است. زن برای ازدواج نیازمند اجازه ولی است، برای سفر به اذن شوهر، برای طلاق به اجازه قاضی، و برای حضانت فرزند، به جنگ با قانونی میرود که از پیش شکستش داده است. مرد حق چندهمسری دارد، زن اما اگر به وفاداری اعتراض کند، گناهکار است. سهم زن از زندگی، نصف است و سکوتش نشانهی ایمان.
در این نظام فکری، زن نه به عنوان انسان برابر، بلکه به عنوان مخلوقی وابسته به مرد تعریف میشود. حتی ایمانش مستقل نیست؛ از پوشش گرفته تا رفتار، زیر نگاه مردان داوری میشود. فقه، زبان زن را بریده و صدایش را نامحرم دانسته است. پرسش از عدالت، در این نظام، بهجای پاسخ با تهدید به کفر روبهرو میشود.
اما تا کی؟ تا کی باید زنان، به نام خدا، زیر سایهی تفسیر مردانه از خدا بمانند؟
این دیگر روایت ملایم نیست — این سرکوبی سازمانیافته است، پوشیده در ردای دین. سکوت در برابر آن، خیانت به انسانیت است. وقت آن رسیده که ایمان از چنگ مردسالاری بیرون کشیده شود، و زنان، به نام آزادی، نه به نام اطاعت، برخیزند.
زنجیرها را پاره کنید، یا همچنان شاهد لهشدن زنان خواهید بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر